در این بست تعداد زیادی از شعر های بلوچی از شاعران و خوانندگان بلوچ را به دلیل درخواست های مکرربینندگان گلچین کرده و برای گوش دادن انلاین و دانلود گذاشتم
امیدوارم از این اهنگ ها لذت ببرید
برای گوش دادن و دانلود اهنگ ها به ادامه مطلب رجوع کنید
موسیقی اصیل و سنتی بلوچستان رو به نابودی است . این هنر از دیر باز توسط اساتیدی بزرگوار نسل به نسل روان و امروز با ورود سازهای جاز و الکترونیکی در کنار سازهای سنتی این هنر قدیمی رو به فراموشی است پس می طلبد دست به دست هم داده تا این هنر را حفظ کنیم پس دست یاری به تما می هنر مندان دراز نموده با اجرای موسیقی سنتی و اصیل این میراث جاودانه را حفظ کنیم..
موسیقی رکن تعیین کننده در مراسم این فرقه است. در حقیقت هیچ مراسمی در بلوچستان ( چه کیشی – مذهبی و چه اعیاد) نیست که موسیقی در آن شرکت نداشته باشد. موسیقی جزئی از زندگی روزمره هر فرد بلوچ را تشکیل می دهد
ذکر طریق در محفل صاحبان در اطراف سراوان تنها منطقه در سراسر ایران است که موسیقی قومی با غزل فارسی همراه می شود. در کنار اذکار غزلیات مولانا، سید عثمان مروندی، عبدالرحمن جامی، حافظ و سایر پیروان طریقت، بخش دیگری از رپراتور کلامی موسیقی محفل ذکر را تشکیل می دهد. به همین سبب است که اپراتور موسیقی در این مناطقه را مجریان آن به نام غزل خوانی از دیگر اجراهای موسیقی در منطقه تفکیک می کنند.
تنبورک تنبورک ،تنبورگ ،سه تار، تنبوره و تنبیره ،نام هایی است که در بلوچستان به یک ساززهی مضرابی با ساختمانی شبیه دو تار گفته می شود. دونمونه تنبورک دستاندار و تنبورک بی دستان می توان آن را تفکیک کرد. تنبورک در اصل سازی همراهی کننده وسازدست خواننده گروه است و بیشتر برای اکورد گیری استفاده می شود. ساز براساس جای صدای خواننده و سازهای دیگر کوک می شود و به عنوان ابزار حفظ ریتم و کوک قطعه دردست خواننده قرارمی گیرددرمحفل ذکر طریقت در بلوچستان ،تنبورک منحصرا دردست خواننده اصلی اذکار و غزل خوان است. تنبورک دستان دار "فقط در روستای پیرآباد بلوچستان دربین درویشان نقشبندیه متداول است و روی آن پنج یا شش دستان می بندند ولی انگشت گذاری ها گاه فراتر ازاین دستان هاست . از این ساز فقط درمحافل ذکر درویشان این روستا استفاده می شود. دهلک دهلک ساز کوبه ای همراهی کننده سازهای اصلی بلوچستان است. گرچه سازهای اصلی اذکار درمحفل ذکر نقشبندی و چشتی این منطقه رباب و تنبورک ،اما در اجرای غزل خوانی دهک نیز به آنسامبل اجرا اضافه می شود . از دهلک با نام دوکر نیز یاد میکنند بدنه استوانه ای دهلک درجهت خارج قدری انحنا دارد برهردو طرف بدنه پوست کشیده می شود. پوست دو طرف بدنه به توسط ریسمان های منکسر به هم وصل می شوند . ریسمان ها از درون حلقه هایی دربدنه ساز عبور می کنند . کشیدگی پوست دو طرف بدنه ، یا کوک ساز به وسیله این ریسمان ها صورت می پذیرد برخی انواع دهلک به جای ریسمان، میله های فلزی متصل به دایره ای دورپوست دارندکه با باز و بسته کردن مهره های آن کوک ساز تغییر می کند .محمد غزالی در کتاب احیاءعلوم الدین،از دهلک یاد کرده و نکته قابل توجهدرباره آن این است که او استفاده از دهلک را در مراسم سماع تحریم می کند. براین اساس می توان این گمان را داشت که به کار نبردن ساز دهلک در اجرای اذکار در محافل طریقت سابقه ای طولانی دارد و به باور تفکیک سازهای رحمانی و شیطانی نزد اهل طریق مرتبط است .
شش نفر سفیدپوش، دستار به سر، دستمال به دوش، آخرین نسل از آیین طریقت عرفانی و تنها بازماندگان موسیقیدرمانی، طبل بر دست و ذکر بر لب، اینجا در جنوبیترین نقطه از جنوب ایران، همچنان مشغولند به مداوای بیماران!
شاید باورش برای همه سخت باشد که در عصر حاضر، عصر علم و دانش و تکنولوژی چند نفر از همنسلهای پدربزرگان ما در بلوچستان ایران با برگزاری آیینی مربوط به هزاران سال پیش همچنان روزی میستانند و با مداوای بیماران از طریق موسیقیدرمانی آرامش را برای آنان به ارمغان میآورند.
موسیقیدرمانی که از هزاره پیشین در نگرشهای شرقی و غربی مورد توجه قرار گرفته در حال حاضر در ایران رو به منسوخ شدن میرود اما عدهیی از نقاط دور و نزدیک با مراجعه به میراثداران موسیقیدرمانی بلوچستان تن و روح و جسم خویش را به آنها میسپارند تا تن و روحشان تقویت شود و دردهایشان نیز التیام یابند.
انا الله واناالیه راجعون
متن ارسالی توسط برادر: محمد قلندر زهی_خالد شهمیری
باز مردم سرزمین آفتاب لباس عزابر تن کردند این باربرای شهادت
مظلومانه بهمن بارکزهی
فرزند میرمهیم خان (اومردی
ساده،دلیر ومذهبی بود که درتاریخ یازدهم شهریور ۱۳۹۱بدست افراد کور دل وفریب خورده
به صورت ناجوان مردانه در جاده گشت همراه بایارانش مورد حمله قرارگرفت که او وسهراب
روشن زهی به درجه شهادت نایل گردیدند )به خانواده محترمشان ومردم سراوان یابهترست
بگویم بلوچستان تسلیت عرض می نمایم وبرای بازماندگان ازدرگاه ایزد منان صبرجمیع
خواستاریم وبرای مجروحین شفاء عاجل میطلبیم
رشته كوه بيرك، كوهي زيبا كه چشم همه را به خود جلب مي كند.
بلند ترین نقطه شهرستان زابلي(مهرستان) ، رشته کوه بیرک(beark ) است که از مرکز زابلی شروع و پس از گذشتن از شهرستان خاش و اتصال به کوههای تفتان ، زاهدان و بیرجند به کوههای بینالود در استان خراسان متصل میشود و از مناطق چهار گانه تحت حفاظت محیط زیست است که بیش از هفتادوسه هزار هکتار وسعت دارد و قله این کوه ارتفاع دومین قله بلند استان پس از تفتان در استان می باشد که دارای آب و هوای مطبوع و معتدلی می باشد.
سراوان شرقيترين شهر استان سيستان و بلوچستان است كه با مركز استان سيصد و پنجاه و دو كيلومتر فاصله دارد. بسياري از روستاهاي اطراف سراوان خاك رس مرغوبي دارد كه با بهرهبرداري از آن، كوزهگري و سفالسازي بويژه در ناحيه گليپورگان رونق يافته است آثار به دست آمده در سراوان نشان ميدهد كه اين شهرستان سابقه تاريخي و تمدن بسيار كهني دارد.
قبل از سال هزار و سيصد و پنج شمسي نام اين محل «شستون- شصتون» بود كه به تدريج بر وسعت آن افزوده شد و به سراوان معروف گرديد.
یکی از افتخارات این کشور پهناور موسیقی دل انگیز آن است. موسیقی ایرانی برخلاف تصور ما حضوری بین المللی دارد. غنای تنیده شده در روح وجان لحظه به لحظه آن کار را به جایی رسانده که جوانان نه دنیا گاه به گاه دف به دست و سه تار به دست به استادان ایرانی ساکن کشورشان مراجعه می کنند. حالا از اینها که بگذریم به بحث موسیقی بومی می رسیم که خودش دنیایی جداگانه است.
گونه گونی فرهنگ ها و رنگ و لعاب منحصربفرد، سعادتی است که کشور ما از آن برخوردار است. آئین ها، مراسم، نمایش نیایش و موسیقی در هر گوشه ای از این کشور حال عجیبی دارد. اگر فقط یکبار در نوای سحرانگیز ساز «دونلی» غرق شده اید حتماً می دانید که چهره امروز ما کیست. بله. یک پیرمرد ریزقامت با چهره ای خسته از روزگار به نام «شیرمحمد اسپندار». شیر محمد اهل بمپور سیستان و بلوچستان است.
مردی که فقر سالیان جوانی و کودکی گردی از اندوه را بر چهره اش نشانده. او هنوز هم نمی داند که سن واقعیش چقدر است. چون شناسنامه اش را به موقع نگرفته اند. شیرمحمد ترجیح می دهد که به جای حرف زدن دونلی بنوازد. معتقد است که با این ساز بهتر می تواند بگوید. این آدم که یکی از افتخارات موسیقی ایران به شمار می رود با همین دونلی روح سرزمین اش را به ینگه دنیا معرفی کرده. شیرمحمد نوازنده ای است که باورش می کنیم و به عنوان نماینده یک گوشه دورافتاده از سرزمین به رسمیت می شناسیم.
شیرمحمد بچه بوده که به دلایل مختلف راهی پاکستان می شود. ظاهراً رفته بوده آنجا تا کار کند. به هرحال دست تقدیر او را با نوازنده ای نی نواز آشنا می کند. آن نوازنده هم عشق نی را به جان او می اندازد و شروع می کند به یادگرفتن. آن هم چه یادگرفتنی. غوغا. این آدم نازنین انگار با دونلی اش به دنیا آمده. او یا کار کشاورزی می کند یا می نوازد. همین. شیرمحمد یکی از ستاره های درخشان هر جشنواره داخلی و خارجی است. هیچ رادیوی خارجی را نمی توان نام برد که سعادت پخش یکی دو ساعت از هنر این نوازنده شهیر را نداشته باشد.
چقدر ماه است وقتی که آن پارچه مخصوص «کمر صحبت» را به پاهایش می بندد و کلاه کوچکش را جابه جا می کند و آماده می شود برای نواختن. روایتی که در نوع نواختن او وجود دارد ما را به دنیای شن های روان و هوهوی باد دعوت می کند. سیروسلوکی که اسپندار با سازش طی می کند هیچ تنهایی را بر نمی تابد. تمام تصاویر ریز و درشت قافله شترها و ساربانان گردآلود، قافله های اجدادی، روح یک ملت نازنین، همگی و همگی در نوای ساز او حضور دارند. شیرمحمد گویی از عمق تاریخ سرزمین اش می آید. امیدوار، پابرجا و دست های همیشه پینه بسته.
اسپندار از همان دوران جوانی یک رفیق صمیمی پیدا می کند که همواره همراه اوست. بله. سازش. خودش در جایی گفته: «دونلی یعنی شیرمحمد.» معنای این حرف آن است که مشکل بودن یادگیری این ساز پذیرش هیچ شاگردی را ممکن نمی سازد. دونلی سازی است که فقط شیرمحمد می تواند بنوازدش و بس. ای کاش این گونه نبود. ای کاش دونلی با شیرمحمد تمام نمی شد و اصلا ً ای کاش شیرمحمد هیچ وقت تمام نمی شد. به نظر می رسد آدمی با این وسعت جهانی و آن کهولت سن دیگر نباید بیل بزند. شیرمحمد پیر است گرچه همواره روایت های تازه و بکری از سازش می شنویم اما طبیعت خشن منطقه و یک عمر کار طاقت فرسا به هرحال کار خودش را می کند. ای کاش تدبیری اندیشیده می شد که او فقط و فقط بنوازد.
جای دوری نمی رود. جان موسیقی مقامی و در نهایت ملی، روح تازه تری می گیرد. مگر این پیرمرد چقدر خرج دارد که هیچ کس به فکرش نیست. بابا به خدا فقط نباید با هنرمندی به این بزرگی پز داد. باید بها هم داد. آدمی که کار و بار و زندگی اش را ول می کند و به خاطر عشق وطن به داخل و خارج برای معرفی «ما» حرکت می کند و تحسین همه را برمی انگیزد دیگر برادری اش را ثابت کرده. نباید ولش کنیم که دست روزگار بیشتر اذیتش کند. نوای «مست کننده» یا همان قلندر را شنیده اید. قطعه «لیکو» را چطور؟ به خدا محشر است این آدم. حتی نوازنده های نی درجه اول هم بر هنر و عظمت شیرمحمد رای می دهند. آدم باید کمی اهل موسیقی باشد تا بداند که این آدم چه می کند. همزمان باهم یک نی آکورد می گیرد و نی دیگر مقام های باستانی بلوچ را می نوازد.
شیرمحمد کار سه چهار نوازنده را به تنهایی انجام می دهد. البته زیاد ناراحت نباشید چون کاستی به نام «موسیقی بلوچستان» به همت هنرمند گرانقدر «حمیدرضا درویشی» با هنرنمایی شیرمحمد هست که می توانید بشنوید و حظ کنید.